خورشید طلایی توس

سلام برخورشید همیشه تابان خراسان؛ وب‌نوشته‌های مجتبی مهدیان

خورشید طلایی توس

سلام برخورشید همیشه تابان خراسان؛ وب‌نوشته‌های مجتبی مهدیان

سررشته مسائل زندگی خود را بدست بگیریم..

هوالاعلی

همه ما در زندگی خود مسائلی داریم: کوچک -بزرگ -ریز -درشت -سخت -آسان -ساده –مشکل -لاینحل حل شدنی –گره خورده –بازشدنی –کهنه –تازه –متفاوت –مشابه –فردی –گروهی –خانوادگی –ارتباطی –اجتماعی و حتی شاید–حقوقی –کیفری –معنوی –اعتقادی –دنیوی –اخروی –فکری –عملی –جسمی –روحی –روانی –بهداشتی –سلامتی –تغذیه ایی به هرحال هرکدام از انواع مسایل را داشته باشیم نکته حائز اهمیت خود آنها نیستند. اگر به یک مشکل یا مساله خیره شویم یا روزها و هفته ها فکر و ذهنمان را به آن مشغول کنیم. نه تنها به حل آن کمک نکرده ایم بلکه چه بسا بر ابعاد دیگر آن افزوده ایم. مثلا من مشکل ارتباطی با فرزندم دارم ویا از سوی پدرم درک نمی شوم و یا درآمدم ناکافی است.. و… اگر این مشکل را در ذهن و فکر و کلام خودم تکرار و مرور کنم در حقیقت به تشدید و وسعت و قوت آن کمک کرده ام . به جای آن می توانم به کشف زوایای پنهان مشکل یا مساله خود بپردازم تا ریشه ها و عوامل ایجاد گسترش و تقویت و یا ضعف آن را بیابم. برای این منظور می توانیم از یک سری سوالات تحلیلی باز وآشکارساز استفاده کنیم:

ادامه مطلب ...

فاصله من تا حضرت عباس(ع)

و الله ان قطعتموا یمینی‏ انی احامی ابدا عن دینی

به خدا قسم اگر دستان مرا قطع کنید من تا ابد از دینم حمایت می کنم.

این جمله زیبایی است که حضرت ابوالفضل علیه السلام در هنگام مبارزه در روز عاشورا بلند می خواند.

و هنوز پس از ۱۴ قرن صدای مردانه و رسای ایشان در گوش دل رهروان عاشورا طنین انداز است.

با خود می اندیشم این سرود عاشورایی عباس(ع) برای من چه پیامی به همراه دارد؟ و من چه دریافت هایی از آن می توانم داشته باشم؟ ابالفضل(ع) چه ویِژگی هایی داشت که من امروز در مسیر زندگی خودم به آن نیاز دارم؟ و چرا باید به ایشان تاسی نمایم؟ ایشان را به وفاداری، اطاعت، شجاعت، ادب، جوانمردی، رشادت و غیرت و… می شناسیم. با خود می گویم تو اگر بخواهی در مقام مقایسه، نسبت خود را به امام زمان (عج) ات با نسبت عباس(ع) به امام زمان اش بسنجی چه می یابی؟

عباس(ع) در تمامی صحنه های عاشورا حمایت از دین را و اطاعت از ولایت را ادامه داد. در آخرین لحظه های مبارزه که این جمله را فریاد می زد چه می اندیشید؟ اگر دستانم قطع شود بازهم حمایت از دینم را ترک نخواهم کرد.

از خود می پرسم دستان من چه کاری برایم انجام می دهند؟ من با دستانم چه کارهایی انجام می دهم؟ چه کارهایی را بدون آن نمی توانم انجام دهم؟ من اگر در دستانم پول کافی نداشته باشم، انفاق را فراموش می کنم، اگر قلم نباشد نوشتن را کنار می گذارم، اگر وسیله ای نداشته باشم اقدامی نمی کنم، اگر سلاحی نداشته باشم دست از مبارزه می کشم، دستان من وسیله می خواهند، ابزار می خواهند تا من کاری بکنم، تا اقدامی بکنم.

از خودم خجالت می کشم که چرا اگر دستانم خالی باشد دست از حمایت دینم بر می کشم و صحنه را خالی می کنم. و این است فاصله من تا عباس(ع). او بدون دست، حامی است و من به خاطر خالی بودن دستانم فراری و توجیه گر. یا اباالفضل(ع)، به من بیاموز چگونه از دستانم برای حمایت دینم استفاده کنم؟

یا اباالفضل