خورشید طلایی توس

سلام برخورشید همیشه تابان خراسان؛ وب‌نوشته‌های مجتبی مهدیان

خورشید طلایی توس

سلام برخورشید همیشه تابان خراسان؛ وب‌نوشته‌های مجتبی مهدیان

وقتی قند پهلوی چای هم شیرینی ندارد

امروز صبح در حال تنظیم طرحی بودم برای امور رفاهی کارکنان، یکی از همکاران یک فنجان چای برایم آورد، واقعا چقدر چای سرصبح دلچسب است! اما اتفاقی افتاد که حتی شیرینی قند چای نیز در گلویم به تلخی مبدل شد.

راستش من توی طرحم پیشنهاد داده ام که در سالگرد ازدواج همکارانمان بن نهار یا شام از یکی از رستورانهای معتبر به آنان اهداشود تا در این روز به یادماندنی به اتفاق همسر و فرزندانشان به رستوران رفته و ما نیز در شادی آنها شریک باشیم. 

برای اینکه خوب بودن این پیشنهاد را محکی زده باشم، از این همکارم سوالی مطرح کردم. 

-پرسیدم شما تا به حال در سالگرد ازدواجت به رستوران رفته ای؟

-گفت نه، ای آقا کی وقت میکنه (اینجا من توی ذهنم گذشت که مسئله اصلی پوله..). خوب من متوجه شدم پیشنهادم میتونه موثر باشه چون معمولا افراد توی این روز کمتر به فکر رفتن به رستوران و این جور کارها هستند، پس این اقدام ما براشون دلچسبه.

ولی همکارم قبل رفتن گفت تازه اگر هم بخوام نمیتونم...

چون پدرخانومم الان مدتیه که تو بیمارستان بستریه، گلوش رو سوراخ کردن و ریه هاشو هر روز ساکشن میکنن...

-پرسیدم چرا؟

-چون اون یک جانباز شیمیاییه؛ الان ده ساله که حالش وخیم تر شده و نفس تنگی داره. الان هم دکترها جوابش کردن و توی بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد تحت مراقبته. هرشب یکی از ما تاصبح کنار اونیم.

خواستم یک چیزی بگم که بغض گلویم را گرفت. دیگر این چای و قند پهلویش هم برایم  نشاط‌آور نبود.

مرادعلی سعیدی، راننده لودر که چهارسال برای دفاع از اسلام و میهنمون سنگر میساخته داره زجر میکشه و تا چند ماهه دیگه به شهادت خواهد رسید. ومن به یک چای قنپلو دلخوش کنم!

به نظرشما چطور کامم را دوباره شیرین کنم، وقتی به خاطر من و تو اینگونه زجر می کشد؟

آیا با قند یا عسل....


تذکر: عکس بکار رفته در این متن تزئینی است و متعلق به ایشان نیست.

واقعا متاسفم

امروز صبح راس 7.30 به موسسه مالی و اعتباری مهر(بسیجیان سابق) رفتم. شعبه شهیدقرنی مشهد. قصد داشتم مبلغی را از یکی از حسابهای بانکی ام برای یک نفر که در این موسسه حساب داشت واریزکنم. خوب این موسسه به شبکه شتاب وصل نیست. ولی در محل شعبه های خودش کارت خوان (پوز) دارد که به راحتی می توان با کشیدن کارت اقدام به پرداخت نمود. اتفاقی که امروز افتاد این بود که مسئول باجه من و نفر بغل دستی اش مدام در حال تعویض سیم تلفن دستگاه بودند و خلاصه بعد کلی این طرف و آن طرف کردن. به یک همکار دیگه شون گفتند که ظاهرا دستگاه خرابه.... اون همکارشون گفت نه بابا اشکال از خط تلفنه.... مسئول باجه به من گفت چند دقیقه ای صبرکنید تا خط درست بشه! ( تو دلم گفتم اینجا موندن فایده ای نداره و جز وقت کشی ثمری نمیده و معلوم نیست چقدر طول بکشه، این آقا هم از لحنش مشخصه که رو هوا حرفی زده) ازش پرسیدم شعبه بعدی این نزدیک کجاست؟....

با راهنمایی ایشون خواستم برم شعبه شهدا. اما توی راه منصرف شدم رفتم از حساب دیگرم پولم را نقد کرده و برگشتم.

ولی به خاطر این همه مشتری مداری این کارکنان محترم متاسفم.

چون اگر صبر می کردم تا چندساعتی خبری از وصل تلفن نبود. مسئول شعبه در آخر گفتند که اشکال از سانترال شونه که از مرکز قراره بیان برای تعمیر...


راستی چقدر وقت مشتریان برای این موسسات بانکی بدون ربا! اهمیت داره؟

رابطه با آمریکا

از شخصی پرسیدند نظرت راجع به رابطه با آمریکا چیه؟

گفت مث چوب دوسر..*بوق...* می ماند!

ضرورت طراحی سیستم توزیع کتاب و محصولات فرهنگی

انسان‌ها از اولین لحظات زندگی درحال تلاش و تکاپو هستند. نقطه مشترک تمام این تلاشها نیاز است و این تکاپو جهت تامین نیازها صورت میپذیرد. نیاز است که شخص را به تحرک وا می‌دارد و به کارهای فرد جهت می‌دهد. هر خدمتی که ارائه شود و هر نیازی که تامین گردد یک محصول است که می‌تواند شامل عقاید- مکانها- خوراک- پوشاک و اطلاعات باشد. یکی از اساسی‌ترین نیازهای بشر دسترسی به اطلاعات، دانش و مهارت است. تا اطلاعات و آگاهی و مهارت وجود نداشته باشد- امکان تامین هیچ یک ازنیازهای بشری وجود ندارد. پس به گونه‌ای می‌توان عنوان کرد که اطلاعات و دانش (و مهارت) مادر تمام نیازهای بشری می‌باشد.

دانش بشری از قدیم الایام از طریق کتب و کسب علم و دانش نزد اساتید و مهارت های زندگی از طریق تربیت والدین  به نسل های بعدی منتقل می شده است؛ و این سیر طبیعی در حال حاضر نیز ادامه دارد؛ با این تفاوت که ابزارهای رسانه ای نوین باعث توزیع سریع حجم وسیعی از داده های اطلاعاتی و آموزشی در سراسر جهان شده اند.

در این بین مسلما آسیب ها و وآفت های فراوانی متوجه مصرف کنندگان این محصولات و خدمات خواهد بود، زیرا فرهنگ ها  و قدرت های سیاسی و اقتصادی جهان سعی در تحمیل عقاید  و سلایق خود در میان این بستر هستند.

از سوی دیگر فرهنگ غنی ایرانی اسلامی ما سرشار از منابع غنی محتوایی برای تغذیه و پشتیبانی سیستم تربیتی و مهارتی نسل جدید را داراست. و حتی محصولات بسیار مفیدی در این زمینه تولید و منتشر شده است.

اما در این آشفته بازار محصولات فرهنگی ممکن است بسیاری از محصولات مفید در لابلای زرق وبرق کالاهای مشابه و غیرمفید دیده نشده و مورد بی مهری مخاطبان اصلی خود قرارگیرند.

این جاست که نقش دولت و رسانه های متعهد در پرکردن این خلاء راهبردی بی بدیل می نماید