ای صاحب تدبیر

من هرچه تدبیرکنم

هرچه تلاش

هرچه برنامه ریزی

و هرچه عمل

بدون فضل و رحمت تو هیچ است و برباد

شعری که اسرای جنگ تحمیلی هنگام زیارت کربلا سرودند!

کربلا طوفان شد از شیون یاران حسین

عاشقان آمده پابوسی سلطان حسین

ما اسیران که حیران به طواف حرمیم

حافظ نهضت سرخیم و به فرمان حسین

راز دل بازکنیم گریه کنان زینب گون

که به زنجیرشده ایم زائر و میهمان حسین

عباس علمدارم

تقدیم به باب الحوائج حضرت ابالفضل العباس:

عباس علمدارم و در میکده عشق

                                                           جامی ننوشیده و دستان بسپارم

از شوق حرم تا در میخانه هستی

                                                            دستان رها کرده و سر را بسپارم

بر صورت گل تا نخورد ضربه سیلی

                                                            سر را رها کرده و جان را بسپارم

زندگی به سبک یاران...!

امروز آگهی بزرگی را در روزنامه دیدم. 

زندگی دائمی در هتل 5 ستاره...
رویایی که تحقق آن نویدبخش ظهور نسل نوینی از ساختمانهایی است که بیش از پیش رفاه،امنیت و آرامش را برای ساکنین خود به همراه می آورند... 

راستش یاد آرمان انسان معاصر -از قول استاد صفایی- افتادم...
امن،رفاه و رهایی این سه آرمانی که هرگز بشر به آن دست نخواهد یافت..
اصلا دنیا خواصیتش این است و بشر امروز -همچون دیروز- به اشتباه بدنبال این آرمانهاست.. 

اما انتظار دارم در کنار شعارهایی که سبک زندگی آرمانی بشر مادی گرای امروز را تبلیغ می نمایند، کسانی هم باشند سبک زندگی دینی را به مردم معرفی نمایند...
سبک زندگی اولیا خدا
و سبک زندگی یاران ایشان...
به راستی آیا ما بدنبال تعریفی از سبک زندگی خود هستیم؟

تو باید بزرگ شوی

غصه های دنیا کم یا کوچک نمی شوند؛ 

تو باید بزرگ شوی! 

معیار در مسیربودن، سه چیزاست:  

احساس اضطرار،

انکسار؛ 

ظرفیت.  

اگر این ها را نداشتی در راه نیستی!  

عین صاد

روزی تو خواهی آمد

روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
تا از دلم بشویی غمهای روزگاران
تو روح سبز گلزار گل شاداب بی خار
مرا از پا فکنده شکستن های بسیار

sms برای ماه محرم

این روز ها به مناسبت های خاص مطالبی را در اینترنت جستجو می کنیم

حال چون ایام ماه محرم است حتما به دنبال پیامک های این ماه هستید.

در ادامه تعداد زیادی پیامک را می آورم؛ که البته لزوما مورد تایید نیستند.امیدوارم با تامل و تفکر بهترین آنها را به کار برید.

نامه ای به امام زمان عج

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتم ببینمت مگرم درد اشتیاق                  ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم

آقا و مولا و سرورم

سلام

ای نماینده خدا در زمین و هستی

واقعا از تصور اینکه ما وجود سراسر برکت و رحمت شما را در عصر خود داریم و دلمان از غصه و غم و اندوه آکنده می‌شود ، احساس شرم می کنم.

تو یک گوشه چشمت غم عالم ببرد................ شرم دارم ...که تو باشی و مرا غم ببرد

یا صاحب الزمان: آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط

از دوری تو غمین و نالان هستیم

وز کردۀ خود کمی پشیمان هستیم

اصلیت ما را تو اگر می پرسی

از کوفه ولی مقیم تهران هستیم!!!!!

------------ --------- ---------

ما لشگری از سلاح روسی داریم

در دوز و کلک رگ ونوسی داریم

هر جمعه که شد بیا که ما منتظریم

این هفته فقط نیا عروسی داریم!!!!!

------------ --------- ---------

از جور زمانه ما شکایت داریم

اندازۀ کوه و صخره حاجت داریم

ما مشکلمان گرانی و بیکاریست

آقا به نبودنت که عادت داریم!!!!!!...

------------ --------- ---------

ما قیمت روز ارز را می دانیم

معیار بهای بورس در تهرانیم

فعلا دو سه روزیست هوا پس شده است

هر روز دعای عهد را می خوانیم!!!!!!

------------ --------- ---------

صد موعظه کن ولی ز تسلیم نگو

از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو

آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط!!!!!!!...

از آنچه که ما دوست نداریم نگو!!!!!!ا

یگانه خورشید طلایی توس

شعر برگزیده جشنواره امام رضا علیه السلام در وصف آن امام همام:

آخرین حلقه درهای جهان

پلک خورشید به فرمان تو بر می خیزد
صبح ، از سمت خراسان تو بر می خیزد

خورشید توس

باغ باران خورده مینوشید نور
لرزشی در سبزه های تر دوید:
او به باغ آمد،درونش تابنکاک،
سایه اش در زیر و بم ها ناپدید.
شاخه خم میشد به راهش،مستِ بار،
او فراتر از جهان برگ و بر
باغ، سرشار از تراوشهای سبز
او درونش سبزتر،سرشارتر
در سر راهش درختی جان گرفت
میوه اش همزاد همرنگ هراس
پرتویی افتاد و در پنهان او
دیده بود آن را به خوابی ناشناس
در جنون چیدن از خود دور شد
دست او لرزید،ترسید از درخت
شور چیدن ترس را از ریشه کَند
دست آمد: میوه را چید از درخت...
شعر از " سهراب سپهری "

مقالات ادبی و داستان های کوتاه و خواندنی

تبر

دعا

مادر

آرزو

پیامکی برای خود

[move]سلام[/move] خوفی ؟ این یه پیغام آزمایشیه

خیلی جالبه نه؟!!

 من برا خودم pm میفرستم!!

 اصلا فکرشو نمی کردم

راستی خودمونیم ها عجب دنیاییه ها

کجا داریم میریم حواسمون جمعه ؟

حواست هست کجا داریس میری ؟

 با سسسسسسسسسسسسسرعتتتتتتت داری میرییییییی

ای______-ست

ایست

کمی ترمز کن

 کمی به خودت فکر کن

با خودت هم گاهی خلوت کن!

آفرین

 حالا شد

 یواش..... یواش....... راه.... برو.....

 اول فکر کن ........................بعد برو

خوب خیلی مزاحمت نشم

کار داری برو

 ولی آهسته

 یا علی

وقتی که علی ز کوچه ای می گذرد..

دست همه را چه مهربان می گیرد

                                                   با آمدنش بهار جان می گیرد

وقتی که علی ز کوچه ای می گذرد

                                             سرتاسر کوچه بوی نان می گیرد

شعری از یک شاعر جوان معاصر

فرصت شیرازی میفرماید

محمدنصیرمیرزاآقاحسینی شیرازی متخلص به فرصت درسال۱۲۷۱هجری قمری درشیرازمتولد شد درشعرونقاشی وعلوم قدیم دستی بسزاداشت.معاصرناصرالدین شاه قاجاربودودرسن۶۵ سالگی وفات یافت این شعرزیباازاوست.

برده است .که؟یاری-چه ؟ دل.ازدست که؟ ازدست من.

خوددادیش؟نی- بس چه شد؟بربود.چون ؟ بامکر و فن

کارش چه باشد؟دلبری. دل از کسی برده ؟ بلی

ازچندکس؟ازیک جهان. ازچه قبیل ؟ ازمرد و  زن

تو ای عشق و ای تمام وجودم

تو ای عشق و
ای تمام وجودم
تو بود و نبودم
فدای رخ تو
همه عالم

بیا بنگر
بر دل غمدیده
که لیلی ندیده
زغم چه کشیده
به این عالم

به خانه می آیم

به خانه می آیم
خسته تر از دیروز
و بر آستانه درگاه
با قامتی
لرزانتر از بیدی دوباره
می ایستم
و

شعری از یک شاعر جوان معاصر

 با نخستین جرعه از روز یا
شب آغاز می کنیم

نمیدانم واپسین جرعه شب
خواهد بود یا روز

(شروینه)

دلم میخواست با خدایم اینگونه گفتگو کنم:

خدای من دیگر نمی خواهم آرام وساکت بنشینم! و این همه گمراهی و بی خردی را به نظاره بنشینم! من از امروز فریاد می کشم آشوب به پا می کنم و در تمامی و سراسر این مملکت شورشی به پا میکنم.